یوسف مقاومت کجا و یوسف شما !
یک هفته بود چشم به راه جمعه بودم ، تا شب بشه و بتونم ادامه ی داستان یوسف پیامبر رو ببینم ، از صبح هم چشمم به ساعت 10 بود که کی شروع میشه ، نمیدونم چرا ، هیچ وقت برای دیدن یک قسمت از یک سریال هرچقدر هم جذاب اینقدر دلم نرفته بود ، خودمم تعجب کرده بودم .
بالاخره ساعت 10 شد . المنار سید حسن نصرالله ! و کانال یک یوسف پیامبر !
حالا باید انتخاب میکردم . نمیدونم چرا اما انگار تمام کاناهای تلویزیونی بی برنامه و برفک شده و فقط یک کاناله که داره برنامه میده . همه ی خانواده میخ تلویزیون شده بودند . اما من کلم تا گردن تو مانیتور بود .
همه هم یوسف نگاه میکردن ، من یوسف مقاومت و بقیه یوسف کانال یک ...
چقدر یوسف ها متفاوتند ، شاید خدا به دلم انداخته بود که بیتاب یوسف بشم تا به بهانه ی مهتاب خورشید رو بینم . جدا که یوسف مقاومت زیبا تر از یوسف کانال یک بود و دلربا تر .
یاد این افتادم که چقدر تو دنیا برا خودمون یوسف درست کردیم ، و دل خوش به لعاب گل و خاکی سپردیم که خودمون بهتر از هر کسی میدونیم دلسپردنی نیست ...
برا یک لحظه فکر کردم ، یوسف زهرا (س) وقتی بیاد، دلها خود به خود یوسف های گلی و خاکی رو میشکنه و مات و مبهوت اون میشه ... این که فرزندش بود منو میخ کوب کرد پای مانیتور .... وای به روزی که طلوع کند ...