سفارش تبلیغ
صبا ویژن

:::::: یادمان باشد ... :::::

قمر الاستشهادیون ....

به مناسبت 20 مارس سالگرد شهادت قمر الاستشهادیین ... علی منیف اشمر


 
یکی از این خانواده‏های شهدای لبنان ، خانواده شهیدان اشمر است. خانواده‏ای از جنوب لبنان که‏سال‏ها در کویت‏ساکن و شاغل بوده، لیکن به دلیل طرفداری از امام و انقلاب اسلامی‏در دوران دفاع مقدس اخراج شده و در بیروت ساکن شده‏اند. اولین شهید خانواده درلبنان به «قمر الاستشهادیین‏» ماه شهادت جویان معروف شده است. او «علی اشمر»است که در سنین نوجوانی به صفوف مقاومت اسلامی پیوست و در حالی که همواره شهادت‏در راه خدا را بزرگترین آرزوی خود می‏دانست، برای حضور در تمام صحنه‏های مبارزه وجهاد علیه دشمنان اسلام سر از پا نمی‏شناخت.
او عاشق پاکباخته امام حسین علیه السلام و مقلد راستین امام راحل(س) بود وسرانجام متناسب با خلوص و ایمانش در شرایطی بس حساس نوبت وصالش فرا رسید تا باحماسه شهادتش نقشی بس بزرگ ایفاء کند. علی که در جمع مومنان مظهر عطوفت و رحمت‏الهی بود، برای مصاف با دشمنان خدا سر تا پا تجلی قهر و غضب الهی بود همراه باانبوه مواد منفجره راهی کربلای جنوب لبنان شد تا در موعد و مکان مقرر حماسه‏ای‏بزرگ بیافریند. تقدیر الهی و مشیت‏حق بر این شد که عملیات از ساعتی که پیش‏بینی و تدبیر شده‏بود عقب بیفتد و درست‏بعد از پایان کنفرانس شرم الشیخ و هم زمان با رجزخوانی‏سران صهیونیست مبنی بر نفوذناپذیری دیوار امنیتی و نظامی اسرائیل و مخابره‏گسترده آن توسط خبرگزاری‏های جهان، علی که قبلا تمام موانع پیچیده ارتش صهیونیستی‏را پشت‏سرگذاشته و در نزدیک‏ترین نقطه مناسب به مقر مورد نظر کمین کرده بود بارسیدن نظامیان و افسران بلند پایه صهیونیستی و انتخاب بهترین فرصت مناسب و باحرکتی رعد آسا به سوی آنها یورش برد و در یک طرفه‏العین در همین دنیا وجود کثیف‏آنان را با انفجار آتشین و کار استشهادی خویش به آتش کشید و در حالی که روح‏ملکوتی او به ملا اعلا پیوست، جمع کثیری از آنان را به قعر جهنم فرستاد و کاخ‏سیاه حاکمان امریکا و اسرائیل را به شدت لرزاند و چون عصای موسی، سحر تبلیغات‏بوقهای صهیونیستی را بلعیدو باطل کرد. این حرکت استشهادی علاوه بر تلفات سنگین‏نظامی، آن چنان روحیه یهودیان ترسو را در هراس مرگ و انکسار فرو برد که در میان‏دوستان سخن قدسی «ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین‏» تداعی شد.
با توجه به این که برادر دیگر شهید علی اشمر یعنی محمد، اخیرا در مصاف باصهیونیست‏ها به شهادت رسید و این خانواده عظیم الشان دومین شهید خود را در راه‏آزادی قدس نثار کرد. قبل از ماه مبارک رمضان چند سال پیش آقای حاج منیف اشمر پدر شهید علی اشمرهمراه فرزند دیگرش محمد برای زیارت امام رضا(ع) به ایران آمده بودند صبح روزدوشنبه قبل از رمضان نیز  به محضر مقام معظم ولایت ومرجعیت‏حضرت آیه الله العظمی خامنه‏ای رسیدیم. هنگام دست‏بوسی ایشان را به‏معظم‏له معرفی کردم قبل از هرگونه توضیحی متوجه شدم که مقام معظم رهبری از طریق‏مطالعه دقیق کتابی که درباره شهید علی منتشر شده بود، شناختی بیش از آنچه که‏حقیر می‏خواستم بگویم نسبت‏به شهید و خانواده ایشان داشتند. معظم له فصل جامعی از فضائل و روحیه ایثار و شهادت طلبی خانواده اشمر را برای‏جمع حاضرین بیان داشتند به گونه‏ای که گویی حتی بیش از آن چه در کتاب آمده بوددرباره ایشان می‏دیدند و موجب شگفتی اینجانب شد. هنوز چند روزی از ماه مبارک‏رمضان نگذشته بود که خبر شهادت محمد را در جنگ با صهیونیست‏ها دریافت کردم.
در اینجا روزنه‏ای دیگر به عمق سخنان مقام معظم ولایت‏به رویم گشوده شد اماهنوز به تمام مطالب نرسیده بودم. بعد از ماه مبارک رمضان عازم لبنان شدم، قبل از عزیمت در اولین دوشنبه بعد ازماه رمضان برای اجازه سفر به خدمت مقام ولایت رسیدم و ایشان قبل از هر چیز ازشهادت محمد سخن گفتند و مقرر شد برای ابلاغ سلام و تحیت‏به دمت‏خانواده شهیدمشرف شوم. در اولین روز و اولین ساعت ورود به لبنان و قبل از این که حقیر به‏فکر پیدا کردن خانواده مکرم شهدا بیفتم با اولین صدای زنگ تلفن طنین بهشتی وگرم پدر شهیدان گوشم را نوازش و دلم را ربود. خیر مقدم و دعوت برای شام‏شرمنده‏ام کرد اصرار بر عدم مزاحمت‏برای شام بیهوده بود. بعد از نماز مغرب درخانه شهید بودیم.
سفره شام پهن بود و جمع کثیری از بهترین بندگان خالص خدا درانتظار ما. کنار سفره نشستم اما اجازه خواستم ابتدا ابلاغ سلام و تحیت و عرض‏تبریک و تسلیت و ارادتم را بیان کنم که تواءم با گریه شوق و صلوات‏های پی در پی‏بود. سپس پدر شهیدان سخن گفت; سخن عشق، سخن ایمان، سخن توحید و...  سخنی که از جان برمی‏خاست و بر دل می‏نشست و دل سنگ را در برابر عظمت ایمان واخلاص‏اش ذوب می‏کرد. در سخن و چهره باصلابت پدر شهیدان، سخن و چهره امام راحل(س)احساس‏می‏شد.فضای خانه شهیدان آکنده از نور ایمان و حقیقت‏بود. گویی آن جا خانه‏خدا بود. عطر مکه، مدینه و کربلا در آن جا به مشام می‏رسید.

شهید علی متاءهل نبود اما در مورد شهید محمد باید بگویم که حقیر با توجه‏به این که ایشان نیز بسیار جوان بود و بیست و چند سال بیشتر نداشت‏شک داشتم که‏آیا ازدواج کرده یا نه لذا بعد از صحبت پدر شهیدان راجع به ازدواج ایشان سؤال‏کردم اما با پاسخ عجیبی روبرو شدم. حاج منیف اشمر گفت: شهید محمد دارای دو همسر بود و در حالی که می‏خواست توضیح‏بدهد دختر بچه دو ساله‏ای که نور فرشتگان بهشتی در چهره بسیار زیبا و معصومانه‏اش‏می‏درخشید را نزد اینجانب آوردند. او نامش بتول بود و فرزند اول شهید محمد. پدرشهید ادامه داد بعد از ازدواج اول که ازدواجی بسیار موفق و مطلوب محمد بود محمدبه زیارت عتبات مشرف شد بعد از بازگشت‏به من گفت: در زیارت حضرت‏امیرالمؤمنین(ع) دو مطلب را از امام درخواست کردم اول شهادت و دوم دختر فلان کس‏را و شب آن حضرت را در خواب دیدم که به من فرمود: هر دو حاجت تو برآورده است. پدر شهیدان ادامه داد از آن جا که هیچ گاه از محمد سخن خلافی نشنیده بودم و به‏ایمان محکم و خالص‏اش یقین داشتم بدون چون و چرا به خواستگاری دختر مورد نظررفتم و با آن که موضوع ازدواج اول ایشان برای همه و از جمله آنان کاملا آشکاربود گویی منتظر چنین مطلبی بودند و بدون تامل موافقت کردند و با رضایت کامل‏همسر اول، ازدواج دوم نیز شکل گرفت.
در همین حال کودک دیگری را به اطاق آوردند او نیز پسر بچه‏7 ماهه شهید محمدبود و به دنبال آن پدر شهیدان از نوزاد دیگری که دو شب قبل از همسر دوم به دنیاآمده بود به عنوان فرزند سوم شهید یاد کرد که چشم جمع به چهره زیبای او نیزروشن شد. هر لحظه که در این محفل نورانی می‏گذشت نکته‏ای بدیع و مطلبی شگفت،اندیشه و قلب ما را به شدت تحت تاثیر قرار می‏داد و در حقیقت‏خود را از دریافت‏و درک این همه عظمت عاجز و ناتوان می‏یافتیم.


به یاد امام افتادم که از احساس عجز و حقارت در برابر شهدا و خانواده آنان‏سخن می‏گفت پس ما اگر در برابر عظمت آنان مبهوت شویم نسبت‏به خود احساس پوچی‏کنیم چه عجب؟! راستی چگونه می‏توان درخواست‏شهادت و همسر دوم را بطور یکجا تصورکرد؟ این چه روحی است که می‏تواند با بهره‏مندی از بهترین شرایط زندگی، دو همسرخوب و مهربان و مورد دلخواه، دو فرزند خردسال و یک فرزند هم در راه، به راحتی وتواءم با شوق و عشق راه جهاد و شهادت را در پیش گیرد و با انقطاع کامل از تمام‏تعلقات و متعلقات زندگی مشتاقانه به لقاء حق بشتابد... ( منبع خاطرات خادم بنیاد شهید - فصل نامه حوزه )
 

وصیت نامه شهید علی منیف اشمر :‏

سم‌الله‌ الرحمن‌ الرحیم‌
سلام‌ بر مولا و سرورم‌ سیدالشهدا، امام‌ حسین‌(ع‌)
و برادرش‌ اباالفضل‌العباس‌(ع‌).
سلام‌ بر سید و مولایم‌ حضرت‌ صاحب‌ العصر
والزمان‌، امام‌ مهدی‌ منتظر(عج‌).
سلام‌ بر زنده‌ کننده‌ قیام‌ مسلمانان‌ و
بنیانگذارانقلاب‌ اسلامی‌ مبارک ‌ایران‌، امام‌ خمینی‌(ره‌).
سلام‌ بر رهبر امت‌ اسلامی‌ و ولی‌ امر مسلمین‌ حضرت‌ آیت‌الله‌ سیدعلی‌خامنه‌ای‌(دام‌ ظله‌).
سلام‌ بر سیدالشهدای‌ مقاومت‌ اسلامی‌ "شهید سیدعباس‌ موسوی‌" وشیخ‌ الشهدایمان‌ "شهید
شیخ‌ راغب‌ حرب‌".

سلام‌ بر رهبر عزیز، حضرت‌ حجت‌‌الاسلام‌ و المسلمین‌ سیدحسن‌ نصرالله‌(دام‌ ظله‌).
سلام‌ بر مجاهدان‌ مقاوم‌ و قهرمان‌ شجاع‌ِ مقاومت‌ اسلامی‌. رحمت‌ وبرکات‌ خداوند بر آنها.
مولای‌ من‌، یا اباعبدالله‌(ع‌)!

با خداوند پیمان‌ بستم‌ و با شما عهد، که‌ در راه‌ خداوند گام‌ بردارم‌، درحالی ‌که‌
جانم‌ را به‌ کف‌ دست‌ گرفته‌ و خونم‌ را به‌ خاک‌ جبل‌ عامل‌ آمیخته‌ام‌. همان‌طور
که‌ خون‌ شما بر خاک‌ مقدس‌ کربلا ریخته‌ شد؛ و امروز به‌ عهدی‌ که‌ بسته ‌بودم‌،
وفا می‌کنم‌.

مولای‌ من‌، یا صاحب‌ الزمان‌(عج‌)!
چقدر آروز داشتم‌ که‌ شهادتم‌ در مقابل‌ دیدگان‌ و وجود مبارک‌ شما باشد؛ ولی‌ طولانی‌ بودن‌ غیبت‌ شما و
اشتیاق‌ من‌ به‌ مولا و سرورانم‌ و اجداد پاکت‌، موجب‌ شد که‌ نتوانم‌ بیش‌ از این‌
در انتظار بمانم‌. از خداوند می‌خواهم‌ که‌ با این‌ شهادت‌، اجر شهادت‌ در رکاب‌
شریف‌ شما را به‌ من‌ عطا فرماید.

برادران‌ عزیزم‌، قهرمانان‌ دلیر مقاومت‌ اسلامی‌!
"اگر شما از آنان‌ به‌ رنج‌ و زحمت‌ می‌افتید، آنها نیز از دست‌ شما
رنج‌ می‌کشند. با این‌ تفاوت‌ که‌ شما به‌ لطف‌ خدا امیدوارید و آنها امیدی‌
ندارند."
سوره‌ نساء ـ 104

برای‌ شما چند مورد را که‌ در رابطه‌ با خط‌ ما، اصول‌ اساسی‌ به شمار می‌رود، یادآور می‌شوم‌:
راه‌ جهادگرانه‌ ما، سخت‌ و طولانی‌ و پر از مشقّت‌ و ابتلائات‌ است‌؛ لذا برای ‌پیمودن‌ این‌ راه‌، باید تلاش‌
کنید تا روحیه‌های‌ عالی‌ و پاک‌ داشته‌ باشید؛ باید سینه‌ها را از هر گونه‌ تیرگی‌
و حجابی‌ که‌ انسان‌ را از خدایش‌ دور می‌سازد، پاک‌ کنید؛ همان‌ گونه‌ که‌ قبل‌ از
من‌، برادران‌ شهیدم‌ به‌ شما توصیه‌ کرده‌اند، به‌ این‌ خط‌ شریف‌ تمسک‌ جویید و
این‌ راه‌ را که‌ همان‌ طریق‌ مقاومت‌ است‌، بپیمائید؛ چون‌ این‌ راهی‌ است‌ که‌
خداوند فقط‌ ما را بر پیمودنش‌ برگزیده‌ است‌ و ما هم‌ نباید این‌ فرصت‌ را از دست‌
بدهیم‌، و مهم‌تر از آن‌، این‌که‌ نباید خون‌ شهدا را ضایع‌ کنیم‌ و باید امانات‌
آنها را که‌ در نزد ماست‌، به‌ خوبی ‌پاسداری‌ کنیم‌.
بر دستورهای‌ فرماندهی‌ عزیز و فرماندهان‌ مقاومت‌ اسلامی‌ ملتزم‌ باشید. به‌ راهنمائی‌های‌ حضرت‌ رهبر ـ
خامنه‌ای‌ جانم‌ به‌ فدایش‌ ـ و دبیر کل‌ حزب‌‌الله ‌لبنان‌ جناب‌ سیدحسن‌ نصرالله‌، ملتزم‌ باشید.
عکس‌های‌ شهدا را همیشه‌ مقابل‌ چشمانتان‌ قرار دهید و برای‌ محقق ‌شدن‌ اهدافی‌ که‌ آنها به‌ خاطرش‌ به‌ شهادت‌ رسیدند، سعی‌ و تلاش‌ کنید و درخط‌ آنها باقی‌ بمانید.
وصایای‌ حضرت‌ امیرالمؤمنین‌ به‌ فرزندانش‌ حسن‌ و حسین‌(علیهم‌السلام‌) را که‌ راه‌ و روش‌ زندگی‌ِ مورد رضای‌ خداوند را به‌ ما نشان‌ می‌دهند، و همین‌ طور وصایای‌ امام‌ خمینی‌ (قدس‌ سره‌) و راهنمائی‌های‌ ارزشمند و پر برکت‌ ایشان‌ را بخوانید، یاد بگیرید و به‌ آن‌ عمل‌ کنید.
قبل‌ از این‌که‌ در جنگ‌ شرکت‌ کنید، همان‌ طور که‌ برداشتن‌ اسلحه‌ را ضروری‌ می‌دانید، وضو گرفتن‌ را لازم‌ بدانید؛ چون‌ دستی‌ که‌ با وضوست‌ و می‌جنگد، ممکن‌ نیست‌ شکست‌ بخورد.
خانواده‌های‌ عزیزی‌ که‌ در نوار مرزی‌ و تحت‌ اشغال‌، همچنان‌ مقاومت‌ می‌کنید!
کمی‌ بعد از نوشتن‌ این‌ جملات‌ و کلمات‌، ان‌شاءالله‌ پیکرم‌  آتشی‌ خواهد شد که‌ اشغالگران‌ صهیونیسم‌ را که‌ هر روز و هر لحظه‌ در اذیت‌ شما سعی‌ و تلاش‌ می‌کنند، خواهد سوزاند. دشمن‌ گمان‌ می‌کند که‌ شما را ذلیل‌ کرده‌، لکن‌ هیهات‌. و پایان‌ این‌ آزار و اذیت‌ به‌ دست‌ مجاهدان‌ مقاومت‌ اسلامی‌، نزدیک‌ خواهد بود. ان‌ شاءالله‌.

خانواده‌ عزیزم‌!
بدانید که‌ اشغال‌ و اشغالگران‌ به‌ زودی‌ مضمحل‌ خواهد شد و ان‌ شاءالله ‌پیروزی‌ نزدیک‌ و آزادی‌ در راه‌ است‌ و سرنوشت‌ صهیونیست‌ها و مزدوران‌شان‌، کشته‌ شدن‌ و نیستی‌ است‌.
برادران‌ و خواهران‌ صابرم‌ در بازداشتگاه‌های‌ اشغالگران‌ در نوار مرزی ‌تحت‌ اشغال‌ و در فلسطین‌ اشغالی‌!
سلام‌ خدا بر شما؛ از خدا می‌خواهم‌ که‌ بر شما منت‌ گذارده‌ و شما را آزاد گرداند و من‌ نیز این‌ کار کوچک‌ را که‌ بازگو کننده‌ احساسات‌ من‌ نسبت‌ به‌ شما صابرین‌ است‌، به‌ شما هدیه‌ می‌کنم‌ و امیدوارم‌ که‌ این‌ هدیه‌ را از من‌ بپذیرید وان‌ شاءالله‌ به‌ زودی‌ برای‌ شما و به‌ خاطر شکنجه‌‌هایی‌ که‌ در طول‌ سال‌ها درشکنجه‌ گاه‌ها و زندان‌ها و بازداشتگاه‌ها متحمل‌ شده‌اید، قیام‌ خواهم‌ کرد.

قلب‌های‌مان‌ با شماست‌ و شما
را فراموش‌ نخواهیم‌ کرد. شما وجدان‌ بیداراین‌ امت‌ و مایه‌ کرامت‌ آن‌ هستند.
سلام‌ بر شهدای‌ انتفاضه‌ اسلامی‌ در فلسطین‌ اشغالی‌.
سلام‌ بر کودکانی‌ که‌ از وطن‌ دور مانده‌اند.
سلام‌ بر مجاهدان‌ انتفاضه‌
اسلامی‌.
سلام‌ بر پدران‌ و مادران‌ شهدا.
سلام‌ بر اراضی‌ مقدس‌.
سلام‌ بر قدس‌ شریف‌.
همانا گروه‌ گروه‌ مسلمانان‌ را می‌بینم‌ که‌ در مسجدالاقصی‌ به‌
امامت‌ حضرت‌ حجت‌ منتظر(عج‌) نماز بپا داشته‌اند.
برادرانم‌ در انتفاضه‌ اسلامی‌!
باید این‌ عمل‌ (عملیات‌ شهادت‌ طلبانه‌ خویش‌) را به‌ شما هم‌ هدیه‌
کنم‌ وان‌‌شاءالله‌ پیروزی‌ نزدیک‌ است‌ و این‌ وعده‌ای‌ است‌ که‌ خداوند به‌ ما
داده‌است‌. بر شماست‌ که‌ بدانید دشمن‌ صهیونیستی‌ رو به‌ زوال‌ است‌ و زمین ‌مقدس‌
به‌ شما باز خواهد گشت‌ و این‌ وعده‌ الهی‌ است‌.
"و ما بعد از تورات‌ در زبور داود نوشتیم‌ که‌ البته‌ بندگان‌ نیکوکار من‌ ملک ‌زمین‌ را وارث‌ و متصرف‌ خواهند
شد."
سوره‌ انبیاء ـ 105

خانواده‌ عزیزم‌!
از خداوند متعال‌ برای‌ شما صبر
و شکیبایی‌ خواستارم‌. در شهادت‌ من ‌اندوهیگن‌ نباشید و از هیچ‌کس‌ پذیرای‌ تسلیت‌
نباشید و فقط‌ تبریکات‌ افراد را بپذیرید و به‌ گونه‌ای‌ برخورد کنید که‌ روز
شهادت‌ من‌، روز خوشحالی‌ و سرورم‌ باشد. برادران‌ کوچک‌تر و برادرزادگان‌ کوچکم‌
را برای‌ پیمودن‌ راهی‌ که‌ من‌ رفتم‌، تعلیم‌ و آموزش‌ دهید و به‌ آنها یاد دهید
که‌ من‌ برای‌ چه‌ چیز شهید شدم‌ و "آخر دعوانا ان‌ الحمدلله‌ رب‌
العالمین‌."
"و آنان‌ که‌ در راه‌ ما به‌ جان‌ و مال‌ جهد و کوشش‌ کردند، محققاً
آنها را به‌ راه‌ هدایت‌ می‌کنیم‌ و همیشه‌ خدا یار نیکوکاران‌ است‌."
سوره‌
عنکبوت‌ ـ 69
برادرتان‌
علی‌ اشمر

فیلم شهادت علی منیف اشمر   (‏2 مگ )‏