:::::: یادمان باشد ... :::::

ما برادرانمان را دوست داریم .... کاسه ی صبرمان نیز سوراخ !

    نظر

 

دوست و برادر گرامی

مطلع شدم که در مورد دوستانی که من هم فرصت خدمتگذاریشان را داشته ام مطلبی مرقوم نموده و با حسن ظن خطابه ای در خورد ممبر کوفه آن هم در ایام سالهای 10 الی 13 هـ.ق ، بیان نموده اید .

شکراُِ و جزاک الله خیرا فی الدنیا و الاخرة .

قطعا و یقینا قصد ندارم با افشاء اطلاعات ریز و درشت از همان جمع هیئتی که افراد مومن ، متعهد ، با ایمان که خادمین امام مان سید الشهدا ( علیه السلام ) هستند و همچنین با دادن اطلاعات کوچک و بزرگ در مورد همان مجموعه وبلاگ نویسان حامی ساحل شما،  از آن مجموعه دفاع کنم ، که آن مجموعه بی نیاز از دفاع دانسته و ذره ای نگران آبرو و اکاذیب خطاب شده ونسبت داده شده نبوده و نیستم .

اما ، با توجه به اینکه دوستانی در این فضای آسمانی اما از نوع دخانی ! مطالب مرقومه و خطابه حضرت عالی را خواهند دید و برخی حسودان نیز حکایت پیاز را سرلوحه کرده و دنبال ابوموسی ی خود خواهند گشت  ،  دل نوشته ای به قصد خاطره نگاری عرض میدارم . چرا که مقابله و مواجه با حضرت شما را نیز در این موقعیت به صلاح حزب الله ، اسلام و نظام اسلامی خصوصا در این موقعیت خطیر منطقه ای نمیدانم .

پس حساب ما باشد برای پشت دریا ها ، و انشاءالله روزی در همان ساحل ، یا حتی رود لیتانی ، یا صور و درختان زیتونش یا حتی روستای مارون الراس ، اینجاهارو گفتم چون درش حضور داشتم ، با آدمهاش صحبت کردم و با فرماندهان عملیاتهایی که شما فیلم مستند آن را در فور ویزیت نمایش دادید ( بگذیم از جریانات فور ویزیت .. ) هم کلام و هم غذا و.... بوده ام . این مایه مباهات من بود .. مباهات و افتخار  ازاین جهت که نفسم با نفس کسانی هم دم بود که سید ما ! و عزیز تر از جان ما ! همان که پوسترش را با عشق توزیع میکردیم ، با عشق التماس نهاد ها و سازمانها میکردیم که 200 هزار تومان کمک کنند تا ما آنهارا چاپ کنیم ....با نفس کسانی نفس کشیدم که سید حسن ، محبوب ترین و شجاع ترین رهبر عربی و اسلامی ( بعد از امامان خامنه ای ( حفظه الله ) جانم را براش خواهم داد انشاءالله در موردشان فرمود:

" نعم أنتم الوعد الصادق، وأنتم النصر الآتی بإذن الله، أنتم الحریة للأسرى والتحریر للأرض، والحمى للوطن وللعرض وللشرف، یا أخوانی أنتم إصالة تاریخ هذه الأمة وأنتم خلاصة روحها، أنتم حضارتها وثقافتها وقیمها وعشقها وعرفانها، أنتم عنوان رجولتها، "

اونهای که با عربی خوب آشنایی دارند میدانند معنی عباراتی مانند " أنتم حضارتها وثقافتها وقیمها وعشقها وعرفانها " چیست و عمق آن هم از کسی که رژیم صهیونیستی راستگو ترینِ مردم میداندش ( به راستی که فرزند محمد امین است ) چیست ... 

آری ، ما با عشق پوستر سید مان را توزیع میکردیم ، و توزیع خواهیم کرد . انشاءالله .

بیش از این وارد دنیای خاطراتم که تنها سرمایه ی من از آن سواحل بود و بسیار پر غرورو نمی شوم ... باشد برای وقتی که اهل ش پیدا شد . طالب سیب سفیدم . که درونی سرخ دارد .

اما جریان اقتصاد و بنگاه مان ! به سادگی عرض میکنم که بنیاد اقتصادی نداشته ایم در مقاومت  . " همین را کافی میدانم ، چون آنان که باید بدانند میدانند و خدا نیز هم . " باقی به قدر فهم و فاصله ی چشمانشان تا آتش دوزخ قضاوت کنند در مورد این امپراطوری پر سود و منفعت ما .

هرچه پیش تر می روم میلم از نوشتن کمتر می شود و از بیان حقیقت صبورانه تر . ما صبر خواهیم کرد . عرض کردم حق کوبیدن و نقض حرمت شما را به دلیل موقعیت ، نام سایت و صنف و مارکی که برروی شما خورده ندارم و در این متن ذره ای  نیش و کنایه علیه خود  پیدا نخواهید کرد . تا پیدا نکنند آنان که دلخوشند به آب گل آلود بین ما . آب میان ما همیشه زلال است و پر خروش ...

 

در مورد دوستان ارزشی ...

با صدایی رسا فریاد میزنم ، حقمان را بیش از آن ور آبی ها ، همین دوستان که امروز شما پشتیبان ما خواندیدشان ،خوردند و به اسم ما پز دادند و به ملکوتشان رسیدند . ( سازمانها یی که باید مقاومت را پشتیبانی کنند و با سهم مصوب شده مجلس برای حمایت از مقاومت نستله و کوکاکولا وارد کردند و مارا نیز توصیه به خوردن آن ، عکسشان را دارم که ما را مال خود خواندند و در گزارش خود از تاسیس ما حرف زدند و ... )  .

مجال باز کردن آن نیست ... کمی پای حرف دل دوستان همان هیئت بنشینی در خواهی یافت .

 

برادر گرامی ام .

خوشحالم که اکنون می توانم بگویم اگر خواستی میتوانم اسپانسر کل مجموعه ی اقتصادی شما شوم . چون نه وام دولتی گرفته ایم ، نه کانال زده ایم ، نه جانباز و آزاده بودیم ( از نوع رانتی ) ، نه نماینده مجلس داشتیم و نه نه نه نه ... .

در این سرزمین خیلی ها گرفتند ... از همین دوستان ما و شما ... چقدر ؟؟؟؟میشناسیدش همان که 550 میلیون تومان گرفته برای چند سایت ... اشتباه شد . نه ! هیچ کسی هیچی نگرفته از هیچ کس .

بماند این حرفها . کار اقتصادی من و ما کاری بود که الحمدلله هیچ ربطی به مقاومت نداشت و ندارد . و شما و دوستان شما نخواهید دانست که چیست . چون یاد گرفته ام در خارج از لبنان کار کنم و در لبنان برای حزب الله هزینه کنم ! این قانون مقاومت جهانی است . خوب یاد گرفته ام که مرکاوا بزنم برادر در حوزه اقتصاد جهانی  .... 

از این اقبال تلخ و آشفته بازارتان نترسید .  سایه جغد را  به حساب سایه دوستان نگذارید .... برادر کمر همت ببندید، ول کنید این آویزان شدن های وزارت خانه ای را از هر نوعش و در هر دولتی ... . ما نه از آن پولها گرفتیم و نه از آن 15 میلیونها .... نه مشاور استاندار گیلان شدیم و نه موسسه قرآنی زدیم که به اسم قران آیات جهادی را حذف کنیم !  رقم ما بیش از اینها ست اما نه از مردم این سرزمین ... رقم ما رقم رصاص است و خون  هنوز فقیریم در این عرصه البته . 

اما با همه اینها باز هم در روز قدس در چهار راه ولی عصر تهران  خواهم آمد و پوستر سیدمان را با شوق بین مردمی که بال بال میزنند برای صاحب شدن یکی ازآن پوسترها توزیع خواهم کرد و اگر لطف کنند و زیر پله ای مانند نمایشگاه سال 88 بدهند باز پوستر توزیع خواهیم کرد آن هم به قیمت 200 تومان ! تا روی زمین نیافتد آن چهره آسمانی ....  این سیاست ماست . و ثابت در آنیم . انشاءالله

با جرات میگوییم ... خیلی از فلان مجموعه های کلان این مملکت با خواهش سراغ ما آمدندن  ، با التماس ... با پیغام و پسغام که کار لنگ است ...  شاهد مثال دارم . حزب الله هم که شما آنچنان ازش نام بردید خودش میداند و ما ... قدری کوتاه گویم که چرا شما با همه سوابقتان و دوستانتان را همه رانت و محاسنشان نرفتند ؟ رفتند و دست خالی برگشتند ؟ و یا... ؟. اما شما فرض را بزار به حساب دست خالی ما ... دست ما هنوز بوی سیدمان را میدهد و حاظر نیستم با هیچ عطری جز نسیم عبای سید القائد عوضش کنم ... پس دستمان خالی و کاسه ی صبرمان سوراخ ! بمانید پشت در های خیبر ای صهاینه که ما برادریم با برادرانمان و پشت به پشت هم ....روزی خواهیم آمد ... به گور خواهید برد آنچه از اختلاف افکنی بین ما در انتظارش هستید ...

 

ما همیشه آن هیئت می رویم ... با همه حواشی اش .... ما همیشه فور ویزیت را دوست خواهیم داشت ... با همه چموشی اش ... ما برادرانمان را دوست داریم ... ما به اقتصاد هم کمک میکنیم نه 15 میلیون که 15 میلیارد .... نه خیلی بشتر از این باغ ها و بوستانهای اجوزه ی زشت پست تر از عطسه ی بز ماده .... ما برادرانمان را دوست داریم .... کاسه ی صبرمان نیز سوراخ !